h1

وجود من تو را فراموش

فوریه 27, 2010

حتما شما هم اعتقاد دارید که تمام انسانهای کرهء زمین حداقل در یک مورد استعداد و پتانسیل بالایی دارند. حالا می خواهد آن مورد هر چیزی باشد، مسئله این است که بالاخره هیچکس از داشتن یک صفت برتر بی بهره نیست : قشنگترین ، قد بلندترین ، شادترین ، چاق ترین ، نا امید ترین ، بدشانس ترین ، خسته ترین ، گاو ترین ، فضول ترین ، بوگندو ترین ، هیز ترین ، بی بته ترین ، رو اعصاب ترین ، از روی جوب بلند پریدن ترین ، مثل خر خوردن ترین ، با صدای بلند آدامس جویدن ترین ، از راه دور شوت کردن ترین ، از درخت بالا رفتن ترین ، توی مترو میله را چسبیدن و ول نکردن ترین ، هر شب با تمام توان در ترمپت لعنتی فوت کردن ترین ، روی پادری همسایه شاشیدن ترین و خیلی «ترین» های دیگر که هر کدام به شکلی آن فرد را دارای یک برتری ویژه نسبت به دیگران می کند.

من ، به تنهایی ، بدون کمک هیچ کس ، استعداد فراوان و پتانسیل بالایی در «فراموش شدن» دارم !!!. تقریبا هر بار که خانم بولتانسکی را در راهرو می بینم باید برایش توضیح بدهم که من دزد نیستم و بیشتر از 3 سال است که در همسایگی او زندگی می کنم . این توضیح را باید به ژوزف هم بدهم که هر بار که من را می بیند برایم پارس نکند و پاچه ام را نگیرد و فقط به شاشیدن روی پادری ام اکتفا کند . هر بار که دارکو را می بینم ، به او گوشزد می کنم که لطف کند و ساعت 12 شب به بعد بیخیال تجاوز به آن ترمپت شود و هر بار او به من می گوید : » شما تازه آمده اید ، همسایه قبلی هیچوقت اعتراض نمی کرد و حتی لذت هم می برد !!! » ، و راهش را کج می کند و می رود و صدای من را نمی شنود که زیر لب می گویم : من قبل از تو در این ساختمان ساکن شده ام !!. هر بار که یک مشتری را بصورت تصادفی در جایی می بینم ، فرقی نمیکند که در قدیم یا همین دیروز اجاره ام کرده باشد ، به او خیره می شود تا شاید سر یا دستی برایم تکان دهد. اما احتمالا در ذهنش به دنبال تحلیل چشمهای از حدقه بیرون آمدهء من و در جیبش به دنبال سکه ای برای رهایی از آن موقعیت می گردد !!. البته این قابلیت آن قدیمها در من بصورت بالقوه وجود داشته و تنها پنج شش سالی است که بالفعل شده است. اینکه چه شد که این چنین شد بحث دیگری است که جایش اینجا نیست. مواظب باشید ، همیشه چشمی است که مراقب شماست … و شما را فراموش نمی کند.

20 دیدگاه

  1. سلام
    منم اومدم جاسوسی! 🙂


  2. وبلاگ تو را من فراموش ناشدنی ترین آدم اطراف شما هستم
    درود ..


    • وبلاگ من را تو فراموش دمت گرم ممنون ترین (:


  3. تو نت که عکس اینه !
    من حاتی تو گودر که میبینم خبری ازت نیست دستی بازم چک میکنم بلکن گوگل اشتباه میکنه!
    با نظر بالایی کاملا متحد القول میباشم است! :دی


    • نمیدونم اینجا برای من مجازی هست یا دنیای خارج اینجا . مطلب شما کاملا روشن میکنه ، این دنیای مجازی برای من حقیقی هست . ممنون .


  4. سلام.این پاسخ بستگی به این دارد که آیا شما دقیقا حاج عمو را شناختید یا نه


    • کدوم پاسخ ؟ خیر . شما رو به جا نمیارم .


  5. این قیافه ات از بس تغییر میکنه همه فراموشت میکنن دیگه


  6. از همون وقتی که باعث اخراج اون بابای بیچاره ت از خونه شدی و اونطور بیرحمانه مرگش رو به جلو انداختی، درست از همون موقع هزار تا نفرین ابدی دامنگیرت شد که این تازه یکیشه.


    • اینکه اشتباه کنی یا باور داشته باشی که اشتباه کرده ای دو مقولهء کاملا مجزا هستند. پدر مرد ! . قرار بود بمیرد ! . شاید فقط چند هفته ای مرگش جلو افتاد . اشتباه از خودش بود که فکر میکرد با پنهان کردن قشنگیهای زندگی بیشتر می شوند . همانطور که عمو ویلیام حق داشت بداند که سرطان گرفته و نزدیک به مرگ است ، ما هم حق داشتیم بدانیم که تا چند وقت دیگر پدر نخواهیم داشت. اشتباه از مادر بود که حرف یک کودک 11 ساله را فقط برای تائید افکاری که خودش به تنهایی ساخته بود می خواست .


  7. شک نکن که این نفرینی بود که گریبان همه اعضای خاندان تو رو گرفت و همتون در آن به اندازه خودتان سهم داشتید، اما با توجه به اینکه موضوع بحث ما در حال حاضر خود شخص جاسوس شما هست، من هم به تنها به ذکر مصیبتی که در خال حاضر و آینده باید با آن دست و پنجه نرم کنی اکتفا کردم.


  8. خوبیه این قضیه اینه که آدم فضول تو زندگیت کمه 🙂


  9. و چه زجر اور و سخت است این استعداد و پتانسیل بالا!!


  10. جزو ِ ترین های زندگی که بشی کار از کارت گذشته
    دیگه هیچ ترینی برات ترین نیست
    فقط تو میمونی و همین ترین ِ لعنتی


  11. خیلی جالب نوشتی….خوشمان آمد
    «ترین»من چیه…؟باید بهش فکر کنم


  12. خيلي از خواندن مطالبت لذت بردم. بازم ميام به ديدنت. شما هم تشريف بياريد.


  13. اوهوومم… تو پست قبلیم یه همچین چیزی رو غیر مستقیم گفته بودی, مثل همون که مامانت راب رو به عنوان پسرش به یاد میاره تا تو رو…
    +تو نت از این خبرا نیست!


  14. چه افتخاری به ژوزف دادی و افتخار انسان بودن رو بهش دادی
    آن هم با شاشیدن ! اون همه صفت داشت ولی شاشیدنش او را به انسان ها شبیه می کرد نه وفایش !


  15. در مورد این که زود فراموش می شی فکر می کنی در رویاهات آرزو داری که این طور باشی ولی . . .


  16. گاهی برای اینکه کسی رو خوشحال کنی باید دیگه ازش سراغی نگیری!!!!!!

    کاش کسی منو نمیشناخت اونوقت مجبور نبودم دلیل کبودی هامو توضیح بدم کاش کسی منو نمیشناخت.



برای Shahab پاسخی بگذارید لغو پاسخ