h1

فریزر یا اجاق گاز ؟

مِی 18, 2010

تصور کن تمام حرفی که در دلت انبار شده ، تمام فکری که در ذهنت ماسیده ، تمام دردی که به رگهایت چسبیده و تمام حسرتی که در چشمانت رسوب کرده را یکجا جمع کنی و درون کاسه ای بریزی و بگذاری روی میز وسط آشپزخانه . همینطور به آن خیره شوی و تمام افکارت – نه آنهایی که ماسیده و درون کاسه است ! – را جمع کنی تا راهی بسازی که چگونه از دست محتوی کاسه خلاص شوی. همینطور که خیره شده ای ، حرف و فکر و درد و حسرت را می بینی که از سر و کول هم بالا می روند و می خواهند به زادگاهشان ، به دل و ذهن ورگ و چشم ِتو ، برگردند. می دانی که هر چقدر هم دورشان کنی باز هم راه را پیدا می کنند و به سراغت می آیند. در همین درگیری ، یک چشمت می افتد به فریزر ، چشم دیگرت به اجاق گاز. می توانی کاسه را درون فریزر بگذاری تا آنها یخ بزنند و از دستشان راحت شوی. اما ممکن است برق برود ، ممکن است کسی کاسه را خارج کند ، ممکن است فریزر خراب شود ، ممکن است دمای محیط به هر دلیلی بالا برود ، ممکن است هزار اتفاق رخ دهد و باز همه چیزبه سر جای خود برگردد. به اجاق گاز نگاه می کنی . اگر کاسه را بگذاری و درونش را بسوزانی خیالت راحت می شود. اما با بوی گندش چه کار می کنی ؟ جواب همسایه ها را چه می دهی ؟ گاز مسمومش چه می شود ؟ خاکستر و تفاله و کثافت باقیمانده چه می شود ؟.

می دانم که راه عاقلانه این است که پنجره ها را باز کنی ، درب خانه را ببندی و محتوی کاسه را بسوزانی و تفاله اش را درون سطل بیاندازی و برای مدت کوتاهی به دماغت بفهمانی بوی گند را تحمل کند و به چشمانت بگویی که فعلا بخاطر دودی که فضا را پوشانده اشک ریختن بلامانع است. بله ! می دانم که راه عاقلانه همین است. و این راه هم می دانم که آخرش کاسه را درون فریزر می گذارم و هر از چند ساعتی به آن سر می زنم تا ببینم یخ زده یا هنوز وول می خورد و آخر سر هم درب فریزر را از روی حواس پرتی باز می گذارم و همان مقدار یخی هم وا می رود و حرف و فکر و درد و حسرت فرار می کنند و یواشکی وقتی خواب هستم به سر جای خودشان بر می گردند ! . مواظب باشد ! اگر از فریزر استفاده می کنید ، درب آن را همیشه ببندید !

19 دیدگاه

  1. دیشب اتفاقا با یکی از دوستانم داشتیم راجع به همین موضوع می گفتیم / آخرش شد انکه به وضوح حس کنم که هر چه محتویات درون ظرف بیشتر از خلوتت امده باشند و درگیرشان بوده باشی / برایشان آرزو کرده باشی و شب تا صبح بالشت خیس کرده باشی بر سرشان احتمال فریز شدنشان بیشتر خواهد بود و عشق به سهل انگاری و امید به آب شدنشان هم در وجودت قوی تر ! و نایاب هستند افرادی که جرات انجام کار درست را داشته باشند و بسوزانند همه چیز را !


    • مسئله این است ، که حتی در درست بودن سوزاندن نیز شک دارم .


  2. ولی حتی اگر توی فریزر هم بذاریمشون دوست داریم به خودمون تلقین کنیم سوزوندیمشون و تموم شدن!خلاص!


  3. لبهای به هم فشرده


  4. اگه من بودم چالش میکردم. میرفتم و وسط یه کویر بی آب و علف دفنش میکردم تا پس فردا ازش یه درخت دق سبز نشه.


    • حتی نمیشه مطمئن بود که روزی توی یه کویر بی آب و علف بارون نیاد ، یا مشک آبی از دست یه رهگذر نیوفته ، یا زمین لرزه ای خاک رو جابه جا نکنه .


  5. تو می دونی چی می گم
    تو گوش می دی به حرفام


    • من می دونم چی می گی
      من گوش می دم به حرفهات
      اما
      تو می دونی چی می گم ؟
      تو گوش می دی به حرفهام ؟


  6. کاسه؟
    جدا تواضعتو می‌رسونه.
    با توجه به اطلاعاتی که به عنوان یه مخاطب تو این وبلاگ بدست آوردم، شما باید یه دیگ امامی از محتویات اون‌چنینی داشته باشی.
    ولی فریز کردن یا سوزوندنش ایده‌ی معرکه‌ای بود…


    • همون کاسه کافی هست . ترجیح میدم یه مقداریش رو پیش خودم نگه دارم .


  7. چه پايان پست مدرني! :))


  8. نه سوزوندمشون نه فریز کردمشون! اما انگار دیگه نیستن! کسی می دونه چه بلایی به سرشون اومده؟!!!!!


  9. تمام حسرت را؛ تمام دردها را؛ تمام رنج ها را اگر فریز کنی ..اگر بسوزانی .. باید خودت را هم فریز کنی . همراه کاسه .. همراه تفاله های سوخته شده . خودت را هم بینداز در آن. اینها چیزی نیستند که بشود از شرش خلاص شد. دردهایت را دوست داشته باش. و درکنارشان زندگی مسالمت آمیزی کن. یا بمیر همچنان در کنارش..


  10. سوزوندن و از بین رفتن که محاله
    ولی می شه خشکش کرد یا گذاشت تو ظرف الکل
    بالاخره بودن که هست
    وول خوردنو ولی ویشه یه کاری باهاش کرد

    بسی لذت بردمم از این پست


  11. تمام حرفی که در دلت انبار شده ، تمام فکری که در ذهنت ماسیده ، تمام دردی که به رگهایت چسبیده و تمام حسرتی که در چشمانت رسوب کرده >>> چه خوب که مال شما در یک کاسه جمع می شود…


    • و چه بد که شما فکر میکنید برای شما جا نمی شود.


  12. شاید بهتر باشه به جای اینکارا و اضافه کردن یه کاسه استرس به محتویات قبلی همشو سر بکشی و از همزیستی باهاش به صورت مسالمت بار لذت ببری


  13. اگه بتونی بریزیش تو کاسه دیگه لزومی نداره از بینش ببری 🙂
    من به این جمله عمیقا اعتقاد دارم که افکار و شرایط تا وقتی وجود دارند که به آنها خیره شده ایم.افکار جزئی ما از هستند که می توانیم تغییرشان بدهیم.


  14. کاسه ندارم :<



بیان دیدگاه